تمرین صحنه پردازی و شخصیت سازی

جلسه مهم

آفتاب پاییزی با سماجت خودش را از درز پرده روی تخت می‌کشید. غلتی زدم و پتوی مخملی نرم را روی سرم کشیدم. دلم نمیخواست بیدار

ادامه مطلب »

گاجیگا و منِ دوساله

انگشتان کوچکم را داخل سوراخ‌های دمپایی پلاستیکی می‌کردم. دمپایی که اندازه‌اش دو برابر سایز پاهای کوچکم بود. رنگش را به خاطر نمی‌آورم. جلوی حوض بزرگی

ادامه مطلب »

تنها مونس

هر کجا را نگاه می کنم، یک جور آشفتگی آزارم می دهد. با انگشت لبه چرمی مبل را می سابم. خاک و دوده نشسته بر

ادامه مطلب »

عطسه

  پالتوی مشکی اش را می پوشد. روسری گلدار قهوه‌ای را سر کرده، زیر چانه ی گرد و سفیدش گره می‌زند. شال پشمی را که

ادامه مطلب »

تعزیه خوانی

  چادرش را محکم زیر چانه اش نگه داشته بود. کنار مادر و خواهرش روی سکوی جلوی چلوکبابی سرِ کوچه شان نشسته بود. دسته‌های عزاداری

ادامه مطلب »

تنهایی

  با دستان لرزانش، عینک کائوچویی طبی اش را کمی بالا میبرد. ابروهای پرپشت سفیدش سایه ای روی چشم‌های ناامیدش انداخته بود. به برگه های

ادامه مطلب »

سقوط

  صداها در گوشت به زوزه ای می‌ماند که مدام بلند و بلندتر می شد. چیزی به خاطر نمی آوردی. گویی با این صدا متولد

ادامه مطلب »

جلسه مهم

آفتاب پاییزی با سماجت خودش را از درز پرده روی تخت می‌کشید. غلتی زدم و پتوی مخملی نرم را روی سرم کشیدم. دلم نمیخواست بیدار

ادامه مطلب »

گاجیگا و منِ دوساله

انگشتان کوچکم را داخل سوراخ‌های دمپایی پلاستیکی می‌کردم. دمپایی که اندازه‌اش دو برابر سایز پاهای کوچکم بود. رنگش را به خاطر نمی‌آورم. جلوی حوض بزرگی

ادامه مطلب »

تنها مونس

هر کجا را نگاه می کنم، یک جور آشفتگی آزارم می دهد. با انگشت لبه چرمی مبل را می سابم. خاک و دوده نشسته بر

ادامه مطلب »

عطسه

  پالتوی مشکی اش را می پوشد. روسری گلدار قهوه‌ای را سر کرده، زیر چانه ی گرد و سفیدش گره می‌زند. شال پشمی را که

ادامه مطلب »

تعزیه خوانی

  چادرش را محکم زیر چانه اش نگه داشته بود. کنار مادر و خواهرش روی سکوی جلوی چلوکبابی سرِ کوچه شان نشسته بود. دسته‌های عزاداری

ادامه مطلب »

تنهایی

  با دستان لرزانش، عینک کائوچویی طبی اش را کمی بالا میبرد. ابروهای پرپشت سفیدش سایه ای روی چشم‌های ناامیدش انداخته بود. به برگه های

ادامه مطلب »

سقوط

  صداها در گوشت به زوزه ای می‌ماند که مدام بلند و بلندتر می شد. چیزی به خاطر نمی آوردی. گویی با این صدا متولد

ادامه مطلب »