به جرأت میتوانم بگویم ، هفته ی گذشته یکی از پرکارترین هفتههای یک سال گذشته ام را پشت سر گذاشتم ؛ در حالی که مشکلات و موانع همچنان تمام قد مقابلم قد افراشته، پابرجا بودند. ولی با تکنیک دیالوگ نویسی قبل از انجام هرکاری، توانستم به راهکارهایی برای رفع مشکلات و موانعِ به پایان رساندن آنها دست یابم.
هربار به یک جمله کلیدی میرسیدم. انگار میخواستم خودم را هیپنوتیزم کنم.
با انجام دیالوگ نویسی و باز کردن مسائل، خودم با خودم جلسات بدون تعارفی را برگزار میکردم. مطالب را طوری مطرح میکردم که شاید در مقابل هیچ کس جرأت گفتن آنها را پیدا نمی کردم.
در این بین مسائل به طور عجیبی ساده جلوه می کردند، و در نهایت پیدا کردن راهکار لذت و انرژی وافری به من می داد .
همین انرژی برای ادامه راه کفایت می کرد.
با کمی دقت و تکرار این تمرین، متوجه شدم این دیالوگ نویسی از دیدگاه دیگر می تواند مثل یک عبادت یا راز و نیاز با خدا باشد.
همیشه خدا از بنده هایش می خواهد هر وقت مشکلی برایشان پیش آمد یا نیازمند چیزی بودند، دعا کنند و با راز ونیاز از خدا خواسته هایشان را بخواهند .
من در این موارد تجربیات زیادی داشتم که انجام دیالوگنویسی مرا به یاد آن ها انداخت.
بارها پیش آمده بود که شروع میکردم به گله گذاری و راز و نیاز و درخواست آرزوهای نرسیدهام. اما هنوز از سجاده عشق پا نشده ، پاسخ خیلی از سوالاتم را میگرفتم .
گله هایم کمرنگ تر می شدند و در بیشتر مواقع ، به علتِ نرسیدن به تعداد زیادی از خواسته هایم که شاید در مسیر نادرستی قرار داشته بودند، پی میبردم.
انگار درهای بسته یکی یکی پیش رویم گشوده شده و من با دید بازتری به مسائل نگاه میکردم.
آنقدر این پرسش و پاسخ ها ملموس و واقعی بودند که فکر می کردم ، من بنده خاص خدا هستم و عنایت او شامل حالم شده .
چقدر به خودم غره می شدم که صاحب حلم و علمِ حکمت شدهام .😊
کسی چه میداند شاید خدا هم می خواسته ما را با این تکنیک دیالوگ گویی آشنا کند ؛ ولی هرچه بود بسیار شیرین و دلچسب بود. امیدوارم عنایت خداوند شامل حال همه مان شود.
🙏🤲🌺
آخرین دیدگاهها