برای تهیه لیست کمی مردد بودم. حتی به فهرست هایی که استاد بعنوان نمونه ارسال کرده بودند، توجهی نکردم .
فکر میکردم شاید تمام این ۱۰۱ عنوان تلاشی باشد برای خودنمایی. برای ردیف کردن کلماتی از نمایش ها ، نقاب زدن ها، حتی خود سانسوری ها و شعارهایی که غالباً عموم ما، تمام زندگی با آن درگیر بوده ایم.
چه کلمات و جملات زیبایی را میتوان در قالب این ایدهها به نمایش درآورد. شعار، شعار، شعار، که با چاشنی کمالگرایی می تواند بیشتر شبیه یک دلقک بازی باشد.
برای چِه؟ تاکی؟ انگار می خواستم بگویم همه بیاید مرا ببینید، مرا دوست داشته باشید، به من توجه کنید، مرا تایید کنید، تشویقم کنید، من هستم.
من اینم . من آنم . من ، من ، من. کدام درست و کدام نادرست بود؟
انجام چنین کاری بسیار گیج کننده و پر استرس بود. تصور آنکه بخواهم فهرستی در مورد توسعه فردی بنویسم . در مورد موضوعی که هنوز ابتدای راهش هم نبودم . ۱۰۱ ایده برای اجرا.
ایدههایی که در گذر عمر حتی به تعداد انگشتان دست قادر به اجرای شان نبوده ام. همیشه در پیچ و خم انتخاب، محک زدن درست و غلط ها ، آنقدر دچار شک و دودلی می شدم که زمان از دست می رفت و توان اجرا نیست کمتر و کمتر می شد.
ولی حالا شاید زمان آن فرا رسیده باشد که برای یک بار هم که شده با انجام این تمرین ، اجازه ندهم این حس منفیِ از دست رفتنِ زمان و سختگیری در انتخاب و کمال گرایی مرا شکست داده، امروز را نیز از من رباید.
کسی چه میداند ، شاید این همان نقطه عطفی در زندگی من باشد. برای تغییر جهت ، برای امتحان شجاع بودن ، برای عمل گرایی، برای بودن و خلق همه آن چیزهایی که از آنها می ترسیدم.
و حالا وقتش رسیده که باور داشته باشم ، هر آنچه از من در زندگی باقی مانده، آنقدر هست که بتوانم ایده هایم را در نهایت علاقه و با انرژی اجرا و در وجودم جاری و نهادینه سازم ، و بقیه عمرم را آن طور که دوست دارم معماری کرده و لذت بودن را احساس کنم.
بالاخره شروع کردم . قدم به قدم . عدد به عدد. ایده ها از صندوق خانه ی خاطرات و تجربیات زندگیام یک یک خارج شده و خود را برای نشستن در فهرست آماده میکنند.
آنقدر سریع و پشت هم لیست میشوند که تعدادشان از دستم خارج می شود. چقدر حرف برای گفتن داشتم و بی خبر بودم .
چقدر تا به اینجا راه رفته بودم . راه هایی پر از چاله چوله ، با پیچ و خم های ناشناخته ، تلخ و شیرین، سخت و آسان.
به سرعت بیش از ۱۰۱ ایده به ردیف شدند. ایدههایی که برای بودن در این فهرست، گفته هایی از جنس تجربه یک زندگی را به همراه داشتند.
زندگی که شاید مثل زندگی شما نباشد، ولی گفته هایش می تواند دریچه ای نو برای یک شروع تازه پیش چشمان شما باز کند.
نمی دانم برای هر یک از ایده ها ، چه میزان خواهم نوشت ، ولی حتم دارم در پایان ، خواندنش برای خودم نیز خالی از لطف نخواهد بود.
تلاش برای اجرایی کردنِ حتی تعداد اندکی از این ایده ها ، می تواند زندگی خودم را نیز دستخوشِ تحولات عظیمی کند.
پس به امید آن روز.
2 پاسخ
چه خوب از احساساتی که در وجودت ایجاد شده نوشتی👌 فکر کنم خیلی از ما مشابه این رو تجربه کردیم در این چند روز. امیدوارم این تجربه باعث بشه تجربیاتی که در طول زندگی کسب کردیم و بعضیهاش با گذشت زمان از یاد رفته بودن، برامون یادآوری بشه و بیشتر و بیشتر سعی در عملی کردن دانسته هامون بکنیم.
ممنون . خوشحالم که مورد توجه شما قرار گرفته😊🙏🌺