تباه ( افزایش دامنه واژگان)

 

تباه_ تانی_ تبادل _ تهاجم_ تهور_ خزیدن_ خرم_ رافت_ رایحه _ سفیر

احساسِ تباهی، مرا بدونِ تانی به گرفتنِ تصمیمی متهورانه واداشت.
تصمیمی که با به اجرا درآوردن آن، روحم همچون کالایی مورد تبادل قرار می‌گرفت .
تبادلی از آرامش و سکون، به تهاجم و میل به تهور و انتقام جویی.
خزیدنِ این افکارِ شوم به درونم، رافت و رایحه عشق او را هر لحظه از من دور و دورتر می کرد.
او که سفیر شادی و خرمی در زندگی ام بود ، حالا به تنها عاملِ نفرت و کینه ورزی من بَدَل شده بود.

( استفاده ی مجدد کلمات در متنِ زیر👇)

تباهی عشق او برایم غیرقابل تحمل بود. گویی از سرزمین رافت و مهربانی، آرام آرام به میدان جنگ می خزیدم .
باور داشتم سفیر این تبادل و میل به تهور و تهاجم، کسی نیست، جز خودم .
حال چگونه، از این خرمی و استشمامِ رایحه ی روح نواز عشق بدون تانی و درنگ به سمت پلشتی ها و کینه توزی های روزگار در حال انتقال بودم، بماند.
ولی مصمم به انتقام از او بودم.
او که عشق مرا به لبخندی ساختگی ، به چشمی فریبکار، برای لذتی آنی به حراج گذاشته بود.
منی که دوست و همبازی سالیان کودکی، همراه و همدم دوران جوانی اش بودم؛ و او که اکنون همسر و مادر فرزندش هستم، رهایم کرده بود.
با فرزندی خردسال با چشمهایی نابینا و پاهایی فلج.

مطالب مرتبط

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *