داستان کوتاه

سیبِ حوّا

سیب های رسیده زرد که، دایره های سرخ و صورتی، مانند گونه‌های دخترکانِ تازه بالغ که از شرمِ دیدنِ پسری جوان سرخ شده، آویزان از

ادامه مطلب »

نکنه شوهر گیرم نیاد

مرحمت خانم، همسایه مان، دوباره آمده خانه ی ما . اینطور وقتها، مامان به معصومه اشاره‌ای میکرد تا از اتاق خارج شود. ولی من چون

ادامه مطلب »

سیبِ حوّا

سیب های رسیده زرد که، دایره های سرخ و صورتی، مانند گونه‌های دخترکانِ تازه بالغ که از شرمِ دیدنِ پسری جوان سرخ شده، آویزان از

ادامه مطلب »

نکنه شوهر گیرم نیاد

مرحمت خانم، همسایه مان، دوباره آمده خانه ی ما . اینطور وقتها، مامان به معصومه اشاره‌ای میکرد تا از اتاق خارج شود. ولی من چون

ادامه مطلب »