تمرین چهاردهم( سمپوزیوم توسعه فردی)

اهمیت ثبت اهداف کوتاه مدت و بلند مدت و تاثیراتِ بروز کردن آنها در توسعه ی فردی.

یکی از مهمترین ارکان نظم در هر امری، برنامه‌ریزی است.
برنامه‌ای با نگرشی صحیح به اولویت بندی کارها.
کارهایی که برای رسیدن به هر مقصدی باید انجام شان داد.
مقصدی که می تواند یکی از اهداف بیشمار هر یک از ما باشد.
اهدافی که شاید در روزمرگی و شلوغی های زندگیمان گم شده و به دست فراموشی سپرده باشیم.
اهدافی که با تمرکز بر آنها، می تواند دریچه ی جدیدی از زندگی، پیش رویمان باز کند.
البته به شرط آنکه به دلیل تنوع زیاد هدف ها دچار سردرگمی در اولویت بندی آنها نشویم. فراخور شرایط زندگی و امکانات موجود و توانایی‌های خودمان آنها را نشانه گذاری کنیم.
تمرکزروی این برنامه‌ریزی و شناسایی و دسته بندی اهداف بر اساس زمان بندی مناسب و اولویت های زندگی، گام مهمی برای رسیدن به همان اهداف خواهد بود.
هفته هاست در تلاشم جدولی متشکل از اهداف کوتاه مدت و میان مدتی را بر اساس خواسته ها و توانایی هایم آماده سازم.
اهدافی که با مرور روزانه ی آن، نگاه اجمالی بر روند تغییرات افکار و خواسته هایم داشته باشم.
ورود اطلاعات جدید و افکار نو منجر به تغییر نگرش و به تبع آن تغییرات فاحشی در محتوای این جدول ایجاد می کرد، تا جایی که مجبور به ترسیم جدول دیگری می‌شدم.
در ادامه این تغییرات بعد از مرور و فاکتورگیری اهداف کم اهمیت تر و با فراوانی کمتر به چند هدف اصلی رسیدم.
حالا می توانستم کار های کم اهمیت تر را از این لیست حذف کنم و از نظر زمان بندی برای رسیدن به هر یک زمان معقولی را در نظر بگیرم.
تجربه ی جالبی بود. تجربه‌ای که از توجه دقیق تر به تغییرات افکار و خواسته هایم بر روی کاغذ رخ داد.
به نظرم همه روزانه دچار این تحولات فکری می‌شوند، ولی تنها تفاوتش با عملکرد من این است که من تمام این تفکرات و تغییرات را روی کاغذ ثبت کردم، ولی افرادی که به حافظه خودشان در ثبت این اهداف اعتماد می کنند در مدت کوتاهی همه آنها را فراموش می کنند. کاری که من هم سال‌ها به طور ناخودآگاه، به غلط انجامش می‌دادم.
در زندگی شما چند بار اتفاق افتاده که کاری را با شوق و هیجان فراوان شروع کرده و در همان اوایل مسیر با بروز مشکلات اندک یا برخوردن به موانعی از صرافت انجامش افتاده اید.
یا احساس کرده اید که این همان کاری نیست که شما به دنبالش بوده اید.
شاید هم هزار و یک بهانه دیگر برای ترک انجام آن در درون خودتان تراشیده باشید.
در زندگی هر یک از ما بارها این موارد پیش آمده و حاصلی جز سرخوردگی و ناامیدی نداشته.
در بیشتر موارد به خصوص بین جوان‌ترها این این مسئله منجر به، بروز عدم اعتماد به نفس و بی انگیزگی در شروع کار شده و آرزوهای شان در دفتر خاطرات دوران نوجوانی شان دفن می شود.
به باور من، برای مقابله با چنین پدیده خطرناکی کافیست، این تحولات را در دفتری ثبت کرده مانندِ لیستِ خرید روزانه، قبل از شروع روز آنها را بازبینی کنیم.
این همان مسیری بود که با راهنمایی های استاد کلانتری قدم درآن نهادم.
مسیری که تحول عظیمی در روند زندگی ام ایجاد کرد.
هر روز برایم مانند شروعی دوباره است. شروعی که از قبل آغاز شده ولی روزانه با بازبینی، نقاط قوتش، تثبیت و نقاط ضعفش، تقویت یا پاکسازی می شود.
انجام این به روز کردن اهداف، مانع از اتلاف وقت و هدر رفتن انرژی میشود.
همین امر منجر به پیشرفت و رسیدن به خواسته هایم در مدت زمان کوتاه تری می شود.

 

مطالب مرتبط

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *