عامل موفقیت یک کسب وکار کوچک چیست؟

مهمترین عامل موفقیت یک کسب و کار کوچک چیست؟

شاید بهتر باشد، قبل از آنکه به پاسخ این سوال بپردازیم، ببینیم منظور از یک کسب و کار کوچک چیست؟
هر کسب و کاری، مشخصه‌های خاصی دارد، اینکه چه تعداد کارمند دارد؟ میزانِ درآمد سالیانه آن چقدر است؟ گستردگی خدمات یا تنوع محصولاتش چه میزان است؟ و چه مشتری‌هایی دارد؟
باتوجه به این عوامل، می‌توان حیطه و گستردگی فعالیت هر کسب و کاری را مشخص کرد.
طبق الگوهای تعریف شده از کسب و کارها باید گفت، یک کسب و کار کوچک می تواند با ده‌ها کارمند، سالیانه برای صاحبانش ده ها میلیون دلار درآمدزایی داشته باشد؛ ولی آنچه که در تعیین گستردگی هر کسب و کار بیشتر نقش آفرینی می کند، تنوعِ خدمات و محصولات و تعداد مشتری‌هایش است.
در یک کسب و کار کوچک، معمولاً محصولات و خدمات با تنوع کمتری ارائه می‌شود و با مشتری‌های محدودتری روبرو هستیم.
از انواع این کسب و کارها می توان به آرایشگری، فروشندگیِ انواع محصولات، تعمیر لوازم برقی خانگی و غیره، خیاطی، قنادی، نجاری و…، اشاره کرد. در کنار این دست از مشاغل می توان گفت، به طور کلی هر کسب و کاری که در ابتدای راه باشد و تنوع کمتری از خدمات و محصولات را به مشتری های محدودتری ارائه نمایند را می‌توان به دید یک کسب و کار کوچک نگاه کرد؛ ولی نباید فراموش کنیم که هر کسب و کاری قابلیت رشد و پیشرفت دارد؛ حتی یک کسب و کار کوچک خانگی؛ به شرط آنکه صاحبان این کسب و کارها با روند رو به رشد کارشان، خود و تفکراتشان هم تغییر کند. موضوعی که معمولاً نادیده گرفته می شود و همین امر موجب شکست یا عدم پیشرفت می گردد. شکستی که شاید خیلی از ماها آن را تجربه کرده باشیم.
در اینجا، به عنوان نمونه، می خواهم به تجربه شخصی خود در راه اندازی یک کسب و کار کوچک اشاره کنم.
همیشه دوست داشتم یک کسب و کار کوچک خانگی راه بیاندازم. کسب و کاری که نه تنها برای خودم سود آور باشد، بلکه دستِ چند نفر دیگر را هم بگیرم؛ چند نفری که غالباً خانم های خانه داری بودند که با تمام هنرمندی و توانایی‌هایشان برای عرضه محصولاتشان مشکل داشتند و متاسفانه در بازار کسب و کار به چشم هم نمی آمدند چه برسد به رقابت و پیشرفت؛ ولی خوب زندگی کارمندی فرصتی برای اجرای چنین ایده ای به من نمی‌داد.
برخلاف من، خواهرم که مدام در حال آموختن هنر های مختلف در زمینه گلسازی و نما کاری روی سفال، پلی استر و… بود، برای خودش کسب و کار خانگی کوچکی راه انداخته بود و من از دیدن فعالیت او غرق در لذت می شدم.
مدام تشویقش می‌کردم که کسب و کارش را توسعه داده و از هنرجوهایش برای تولید محصولات با تنوع بیشتر و جذب مشتری بهره بگیرد؛ ولی او به کار کسی جز خودش اعتماد نداشت و با وسواس و دقت خاصی، سفارشات مشتریانش را آماده می‌کرد.
در این بین، من نیز به دلیل علاقه زیادی که به هنر داشتم، پس از کار اداری، رنگ آمیزی سفال و ساخت انواع هفت سین را از او آموختم و دو نفری شروع به تولید و فروش محصولاتما ن کردیم.
در مدت زمان کوتاهی، یک فروشگاه اینترنتی با ما قرارداد موقت بست و تمام تولیدات ما را خریداری نمود.


ما غرق در شادی از این قرارداد بودیم غافل از آنکه، برآورده کردن سفارشات چنین مشتری، بدون گرفتن نیروی کمکی، ما را دچار مشکل خواهد کرد.
تعدادِ سفارشات روز به روز بیشتر می شد و ما همچنان اصرار داشتیم تمام کارها را با دقت و به تنهایی انجام دهیم.
فکر می‌کردیم نباید کیفیت را فدای کمیت کرد و کار را به غیر سپرد.
روزهای زیادی را سخت کار کردیم؛ آنقدر سخت که دیگر از انجام کار هنریِ دلخواهمان، هیچ لذتی نمی‌بردیم.
خرید مواد اولیه، انجام کارهای مالی، تمرکز روی تولید محصول، بسته بندی و تحویل کالا، همه و همه را به تنهایی انجام می‌دادیم.
طولی نکشید که با پایان موعدِ قرارداد، با جسمی خسته و رنجور و فرسوده، حاضر به عقد قرارداد مجدد نشدیم و عطای پیشرفت کار را به لقایش بخشیدیم.
دیگر راه اندازی یک کسب و کار خانگی برایم لذتبخش نبود و برایم به کابوسی بدل شده بود. از شروع کار جدید وحشت داشتم. اعتماد به نفسم را از دست داده بودم؛ و احساس ناتوانی شدید می‌کردم.
سال‌ها از آن ماجرای ناخوشایند گذشت و همچنان سوالی در ذهنم را آزار می‌داد، که چرا کارمان با شکست مواجه شد؟
تا این که با کتاب های کارآفرینی آشنا شدم و با مطالعه در خصوص نحوه راه اندازی یک کسب و کار و آگاهی از علل شکست و عوامل موثر در موفقیت هر کسب و کار، تازه متوجه شدم که شکست ما، نه به خاطر ناتوانی، بلکه ناشی از عدمِ آگاهی ما بوده. آگاهی از اینکه در هر کسب و کاری، چه کوچک، چه بزرگ، قرار نیست همه کارها را یک نفر انجام دهد. باید به همکاران خود اعتماد کرد و بخشی از کارها را به آنها سپرد.

همچنین با رشد و گسترش کار، حتماً با برنامه ریزی دقیق، به جذب نیروی انسانی در جنبه‌های مختلف کار، اعم از بخش تولید، بازاریابی و فروش، مالی و… به موقع اقدام نمود.

حالا می‌خواهم به این پرسش که “مهمترین عامل موفقیت یک کسب و کار کوچک چیست؟” با این جمله پاسخ دهم، ” ثروت متعلق به کسانی است که موضوعات تازه را خیلی سریع می‌آموزند. ( پل زین پیلرز)”
شاید به نظرتان این جمله به سوال ما ارتباط چندانی نداشته باشد؛ ولی باید بگوییم، با شما کاملاً مخالقم، چراکه در یک کسب و کار، بخصوص کسب و کارهای کوچک که برای پیشرفت و موفقیت با تغییرات بیشتری مواجه خواهند بود، اگر صاحبان این کسب و کارها، همزمان درک درستی از موقعیت خویش نداشته باشند، و برای برآورده کردن آنها، اقدام مقتضی را انجام ندهند، حتم داشته باشید که با شکست مواجه خواهند شد.
این که ما خیلی سریع شرایط موجود را در قیاس با رقبا و بازار عرضه و تقاضا ارزیابی و راهکاری مناسب برای آن پیدا کنیم، نیازمند تغییرات همزمان افکار و ایده‌هایمان است؛ و این ممکن نمی‌شود جز به توانایی آموختن و پذیرفتن موضوعات جدید.
شاید بتوان به جرات گفت که، درک سریع از شرایط موجود و اقدام به موقع برای تغییر شرایط در جهت پیشرفت، همان کلید موفقیت هر کسب و کار کوچک است.

مطالب مرتبط

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *